قلمستان اندیشه

موضوعات دینی، علمی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی

قلمستان اندیشه

موضوعات دینی، علمی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی

موضوعات، دینی، علمی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی طرح و توضیح داده می شود.

بسیجی از دیدگاه مقام معظم رهبری

يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۴۳ ب.ظ

بسیجی از دیدگاه مقام معظم رهبری





همراهی ایمان با عمل تشخص بسیجی است

معناى بسیج، توأم کردن ایمان و عمل است؛ عمل مجاهدانه، نه صرفاً عمل شخصى. از نظر اسلام، ایمان مجرد از عمل، یک حداقل است. ایمان کامل و ایمان حقیقى آن ایمانى است که با جهاد در میدان عمل همراه باشد. «و الّذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبیل اللَّه و الّذین آووا و نصروا اولئک هم المؤمنون حقّا»؛(1) مؤمن حقیقى آن کسى است که ایمان را با جهاد و هجرت و نصرت همراه میکند. تشخص بسیجى به این است. این فکر غلط و انحرافى که ما ایمان را منهاى عمل و منهاى جهاد، براى تقرب الى اللَّه کافى بدانیم، این آیه و آیات زیادى آن را رد میکنند.(2) بسیج، قائم به همین است که ایمان همراه با عمل، آن هم عمل مجاهدانه باشد.1389/08/02

حضور بسیج در صحنه انقلاب
بسیج به معنى حضور و آمادگى در همان نقطه‌اى است که اسلام و قرآن و امام زمان ارواحنافداه و این انقلاب مقدّس به آن نیازمند است؛ لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولى عصر ارواحنافداه - مهدى موعود عزیز - یک پیوند ناگسستنى و همیشگى است.1378/09/03

مجموعه‌ی جوانان بسیجی در هر نقطه‌ای از این کشور که اجتماع میکنند، با آنها عطر جهاد همراه است؛ بخصوص اگر آن محل اجتماع جائی باشد که دلهای مشتاق فراوانی در طول زمان از آنجا به عرصه‌های جهاد گسیل شدند و دلاوری‌های آنها در تاریخ باقی مانده است؛ که این پایگاه، این مرکز در شیراز از آن قبیل است.
آنچه که گفته میشود به عنوان ثبت در تاریخ، این اگر چه که حقیقتی در ورای آن وجود دارد - که اشاره خواهم کرد - اما مهمتر از آن ثبت در کتاب کرام‌الکاتبین است؛ ثبت در صحیفه‌ی نورانی صدیقین و بندگان صالح خداست؛ آن چیزی که برای آن جا دارد هر انسانی همه‌ی لحظات زندگی خود را به کار بیندازد و تلاش خود را برای آن مصروف کند؛ این همانی است که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در آن لحظه‌ی آخر فرمود: «و لمثل ذلک فلیعمل العاملون». اگر تلاشی از انسان بناست سر بزند، چه بهتر که هدفِ آن تلاش، یک چنین جایگاهی، یک چنین رتبه‌ای باشد.

همین مجموعه‌ی بسیجی بود - یعنی علاقه‌مندان و داوطلبان - که به تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجامید. درست است که بسیج، دنباله‌ی مجموعه‌ی سپاه و منضم در مجموعه‌ی سپاه پاسداران است؛ اما در واقع خود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از همان کسانی تشکیل شد که پیشروان و سابقون در بسیج بودند و آمدند وسط میدان؛ این شجره‌ی طیبه است.

لذا در عرصه‌ی کار بزرگی که در این کشور انجام گرفت - یعنی دفاع مقدس - کشور هیچ احساس ضعف نکرد. با اینکه ما از لحاظ نیروی نظامی، از لحاظ تجهیزات و توانائی‌های عرفی معمولی با دشمنمان که طرف مقابل ما بود، خیلی تفاوت داشتیم - همه‌ی موجودی ما بخشی از موجودی دشمن مقابل ما نمیشد - اما احساس ضعف نکردیم. در همان عین محنتها در دوران دفاع مقدس، حضور پر شور جوانهای این کشور دلها را لبالب از امید میکرد و کارساز هم بود. بسیج، یک چنین شجره‌ی طیبه‌ای است.

شاید بسیاری از شما جوانهای عزیز، دوران دفاع مقدس را درک نکردید، در آن دوران نتوانستید، نبودید که بیائید وسط آن میدان؛ اولاً باید با اوضاع داوطلبان و جوانان مؤمنِ آن روز همه آشنا شوند؛ مخصوص شما نیست. همه باید بدانند که در دوران دفاع مقدس چه معجزات عظیمی از حضور مؤمنانه و پر تلاش نیروهای بسیجی در صحنه‌های جنگ اتفاق افتاد؛ این را باید همه بدانند. نوشته‌‌هائی هست، کتابهای خوبی نوشته شده است؛ من توصیه میکنم این کتابهائی که در شرح حال سرداران است یا آنچه که در گزارش روزهای جنگ و سالهای دشوار اول بالخصوص نوشته شده، این را جوانها بخوانند. خود را سیراب کنید از معرفت به آنچه که گذشته است در تاریخ انقلاب؛ ارزش بسیج اینجا معلوم میشود. بسیج نخبگان را در درجه‌ی اول جذب کرد؛ هم نخبگان تحصیلی و علمی را، هم نخبگان سیاسی را، هم فعالان عرصه‌های اجتماعی را و هم دلهای پاک و نورانی را. میدانی بود که جوانان دانشجو هم جذب آن میشدند؛ پیرانی که دوران تلاش آنها سپری شده بود، جذب میشدند؛ نوجوانان هم جذب میشدند. و همه احساس میکردند که سیراب میشوند؛ تشنگی معنوی آنها در بسیج، در حضور در آن عرصه‌های دشوار برطرف میشود. یک چنین عرصه‌ای بود، عرصه‌ی دفاع مقدس و حضور بسیج در آن.

بنابراین در تاریخ این کشور، این حادثه، حادثه‌ی ماندگاری است؛ تشکیل بسیج و نقشی که آن روز در دفاع مقدس ایفاء کرد. لکن من میخواهم به شما عرض بکنم نقش بسیج منحصر به معرکه‌ی جنگ و عرصه‌ی نبرد نیست؛ اگرچه که عرصه‌ی نبرد یکی از مظاهر حضور مردمی و حضور بسیج است بدون تردید. بهترین نیروهای ما، پاک‌یزه‌ترینِ نیتهای جوانان ما، پاکترین و پاکدامن‌ترین عناصر جوان ما در بسیج میتوانند حضور پیدا کنند و متشکل شوند. واقعیت هم همین بوده است. در هرجائی که اسلام به آن نیازمند است و جمهوری اسلامی نسبت به آن احساس نیاز میکند، نیروی بسیج میتواند در آنجا حضور پیدا کند؛ همچنانی که خوشبختانه در عرصه‌ی علم و تحصیل دانش، جوانان بسیجی، می‌بینیم و میشنویم که رتبه‌های بسیار خوب و برجستگی‌هائی را کسب کردند و از خودشان نشان دادند. هر جائی که جای حضور - حضور مردمی و حضور نیروی انسانی فعال و پرانگیزه - است، آنجا جای بسیج است.

شما جوانان عزیزی که امروز در مجموعه‌ی بسیج حضور دارید و نیروی مقاومت، سازماندهی شما را بر عهده گرفته است، احساس و تلقی‌تان از مسئولیت یک انسان در قبال اسلام باید این باشد که میتوانید مؤثر باشید، میتوانید این حرکت عظیم را سرعت ببخشید، میتوانید گره‌هائی را باز کنید، میتوانید در مقابل تهاجمهای گوناگون ایستادگی کنید؛ چه تهاجم سیاسی، چه تهاجم تبلیغاتی، چه جنگهای روانی و چه احیاناً تهاجم نظامی. و انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و کشور ما به این حضور مردمی و پرانگیزه و برخاسته‌ی از ایمان، حداکثر نیاز را دارد؛ چون اتکاء این نظام به خدا و عوامل الهی است و مهمترین عوامل الهی همین ایمانهای مردمی است؛ «هو الّذی ایّدک بنصره وبالمؤمنین». خداوند به پیغمبرش میفرماید: خدا تو را به وسیله‌ی نصرت خود و به وسیله‌ی مؤمنین تأیید کرد. یعنی یکی از مظاهر نصرت الهی، اعمال قدرت الهی، نصرت مؤمنین است.

نظام جمهوری اسلامی اتکالش به خداست - دستگاه دیپلماسی ما، فعالیتهای گوناگون دولتهای مادر دنیا در محدوده‌ی ارتباطات بین‌المللی و فعالیتهای متعارف سیاسی طبق ارزیابی‌های خود آنها، جزو کشورهای فعال به حساب می‌آید و فعالیتهای ما موفق به حساب می‌آید- در عین حال به هیچ قدرتی، به هیچ دوستی اتکال و اتکاء نمیکنیم. اتکاء ما به نیروی درونی خود ماست که همان ارتباط با خداست، اتکال به خداست؛متمرکز کردن موهبتهای الهی است در وجود انسانها، تا بتوان کارآئی آنها را چند برابر کرد؛ این کاری است که امروز بر عهده‌ی نظام جمهوری اسلامی است. لذا همیشه به بسیج نیاز هست، چه در دورانی که تهدیدی وجود داشته باشد - چه تهدید سیاسی، چه تهدید اقتصادی، چه تهدید نظامی - و چه حتّی در دورانی که تهدیدی وجود نداشته باشد. و خوشبختانه قشرهای گوناگون مردم به این نیاز پاسخ دادند؛ در هر نقطه‌ای از این کشور، قشرهای گوناگون از شهری، از روستائی، از عشائر، از دانشجو، از کارمند، از دانش‌آموز، از بقیه‌ی اصناف گوناگون کشور؛ از کارگر، از کشاورز، همواره اجابت شنیده شده است نسبت به دعوت در مجموعه‌ی بسیج. یک نمونه همین عشائر عزیز ما هستند که استان شما، جزو استانهای عشائرنشین است و بسیج عشائر در اینجا جزو بسیجهای فعال است.

معمولاً در کشورهای مختلف تعدد اقوام و قومیتها یکی از نگرانی‌های آنهاست؛ در کشور ما بعکس است. عشائر ما همیشه در طول زمان که ما سراغ داریم، جزو پشتیبانان فعال و جدی دین و دینداران و علمای دینو حرکتهای دینی بوده‌اند. هر چه نگاه میکنیم در گذشته اینجور می‌بینیم؛ در زمان ما هم همینجور است. در دوران طاغوت هم همین عشائر فارس، درمقابل زورگوئیهای طاغوت ایستادند. خواستند آنها را به معارضه‌ با مجموعه‌ی دینداران وادار کنند، اما نتوانستند؛ به انقلابیون، به مبارزین کمک کردند. آنجائی هم که کمکی بظاهر نبود، دلهاشان با آنها همراه بود. این مجموعه‌ی عشائری ما هستند. در بقیه‌ی مجموعه‌های ما هم همیشه همین‌جور است و این آمادگی باید باشد.

بارها این را گفته‌ایم: نظام جمهوری اسلامی با اعلام آرمان عدالتخواهی در سطح بین‌الملل، قهراً دشمنانی برای خود تدارک دیده. همه‌ی کسانی که در سطح تعاملات جهانی معتقد به سلطه و زورگوئی و تجاوزند، با شعار عدالت‌طلبی از سوی نظام جمهوری اسلامی معارضند، مخالفند، عصبانی‌اند؛ همچنانی که با شعار استقلال ملی، دشمنانی در مقابل ما صف‌آرائی میکنند. همه‌ی انحصار طلبان، همه‌ی جهانخواران، همه‌ی آنهائی که دستشان بناحق و ناروا در سفره‌ی منابع مادی این کشور دراز بوده و چپاول میکردند، وقتی که این کشور و این ملت اعلام استقلال و نفوذ ایادی بیگانگان را قطع میکند، طبیعتا صف‌آرائی میکنند. نباید تصور کرد دشمنی دشمنان به خاطر این است که فلان موضعگیری را دولت جمهوری اسلامی یا فلان مسئول کشور انجام داده. مسئله، مسئله‌ی اصل نظام و ساخت نظام است؛ مسئله، مسئله‌ی شعارهای اصولی نظام و امام است.

ملتها به عکسِ قدرتهای سلطه‌گر دلشان با شماست. آنها بسیجی جوان ایرانی را تحسین میکنند. نام شماها، یاد شماها، حرکات شماها خیلی دلها را در دنیای اسلام، حتّی در بیرون از دنیای اسلام به شما جذب کرده. این تهدیدها بنابراین هست، پس حضور مردمی و حضور بسیجی هست.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۴۳
غلامعلی محمودی

سفارش امام رضا(ع) به حضرت عبدالعظیم حسنی

يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۳۳ ب.ظ
امام رضا (ع) از طریق عبدالعظیم حسنی به شیعیان و مؤمنان سفارش می‌کند که برای رهایی از خشم الهی مواردی را مورد توجه و اهتمام قرار دهند. نویسنده در این مطلب برآن است تا سفارش‌های امام رضا (ع) را تبیین کند.

 محمدرضا داوری

حضرت عبدالعظیم(ع) فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی(ع) است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت می‌رسد ولذا به حسنی شهرت یافته است. پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه دختر عقبه بن قیس است.
ولادت با سعادت آن حضرت به قولی در 4 ربیع‌الثانی سال 173 هجری قمری درشهر مقدس مدینه واقع شده است و مدت 79 سال عمر با برکت او با  دوران امامت چهار امام معصوم یعنی امام موسی کاظم(ع)، امام رضا(ع)، امام محمدتقی(ع) و امام علی‌النقی(ع) مقارن بود. وی محضر مبارک امام رضا(ع)، امام جواد(ع) و امام هادی(ع) را درک کرده و احادیث قابل توجهی از آنان روایت کرده است.
حضرت عبدالعظیم‌الحسنی (ع) از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه معصومین علیهم‌السلام و از چهره‌های بارز و محبوب و مورد اعتماد، نزد اهل بیت عصمت علیهم‌السلام و پیروان آنان و در مسائل دین آگاه بود و به معارف مذهبی و احکام قرآن، شناخت و معرفتی وافر داشت.
ستایش‌هایی که ائمه معصومین(ع) از وی به عمل آورده‌اند، نشان‌دهنده شخصیت علمی و جایگاه رفیع وی می‌باشد. آن بزرگوار همچنین از افراد مورد اعتماد آنان بود. حضرت امام هادی(ع) گاهی اشخاصی را که سؤال و مشکلی داشتند، راهنمایی می‌فرمودند که از حضرت عبدالعظیم‌الحسنی(ع) بپرسند و او را از دوستان حقیقی خویش شمرده و به دیگران معرفی می‌کردند؛ به ویژه آن که امامان(ع) در این دوره در حصر شدید و محدودیت‌های سنگین بودند و دسترسی امت به امام به سادگی امکان‌پذیر نبود.
حضرت عبدالعظیم(ع) پس از فرار از مدینه و مهاجرت به شهرری، مورد استقبال شیعیان ری و طبرستان و دیلمان قرارگرفت و بسیار قرب و منزلت یافت. وی میان شیعیان شهرری بسیار ارجمند بود و پاسخگویی به مسائل شرعی و حل مشکلات مذهبی آنان را برعهده داشت.
آن حضرت(ع) مورد وثوق امامان(ع) بود و از آنجایی که اعتقادات خود را بر امامان معاصر عرضه کرده بود، مرجع مردم هر سامانی قرار می‌گرفت. مرجعیت عبدالعظیم(ع) و ارجاع امامان(ع) به او گویای مقام برجسته وی در نزد امامان(ع) است. او از طرف حضرت امام هادی(ع) درمنطقه ری و طبرستان و دیلمان، نمایندگی داشت؛ مردم سخن او را سخن امام(ع) می‌دانستند و در مسائل دینی و دنیوی به وی مراجعه می‌کردند. وجودش، در منطقه، محور تجمع شیعیان و تمرکز هواداران اهل بیت علیهم‌السلام بود.
حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) تنها امامزاده‌ای است که زیارت او معادل ثواب زیارت امام حسین(ع) برشمرده شده است و این جایگاه والایی است که از سوی ائمه(ع) به ایشان عنایت گشته است. مورخان وفات وی را 15 شوال ذکر کرده‌اند.
پیام و سفارش امام رضا(ع) به شیعیان
امام رضا(ع) به وسیله حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) پیامی به شیعیان و دوستداران اهل‌بیت(ع) فرستاده‌اند که در اینجا متن و ترجمه آن بیان می‌شود.
بسم‌الله‌الرحمن الرحیم، یا عبدالعظیم! أبلغ عنی أولیائی السلام و قل لهم:‌ أن لایجعلو للشیطان علی أنفسهم سبیلا، و مرهم بالصدق فی الحدیث و أداء الأمانهًْ، و مرهم بالسکوت و ترک الجدال فیما لا یعنیهم، و اقبال بعضهم علی بعض و المزاورهًْ، فان ذلک قربهًْ الی. ولا یشغلوا أنفسهم بتمزیق بعضهم بعضا، فانی آلیت علی نفسی أنه من فعل ذلک و أسخط ولیا من أولیائی دعوت‌الله لیعذبه فی‌الدنیا أشد العذاب، و کان فی الآخرهًْ من الخاسرین. و عرفهم أن الله قد غفر لمحسنهم، و تجاوز عن مسیئهم، الا من أشرک به أو آذی ولیا من أولیائی أو أضمر له سوء فان الله لا یغفر له حتی یرجع عنه، فان رجع و الا نزع روح‌ الایمان عن قلبه، و خرج عن ولایتی، ولم یکن له نصیب فی ولایتنا، و أعوذبالله من ذلک.
بسم‌الله‌الرحمن الرحیم الرحیم؛ ای عبدالعظیم! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو: در دلهای خویش برای شیطان راهی نگشایند.
آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکونت پرمعنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی‌فایده دعوت کن.
به صله‌رحم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت نما، چرا که این کار باعث تقرب به خدا و به من و به دیگر اولیاء اوست.
دوستان ما نباید فرصت‌های گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند. من با خود عهد کرده‌ام که هر کس مرتکب این‌گونه امور شود یا به یکی از دوستان و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که اورا به سخت‌ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز این‌گونه افراد از زیانکاران خواهند بود.
به دوستان ما توجه ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد بخشایش خویش قرار داده و بدکاران آنان را عفو خواهد کرد مگر آنهایی که به او شرک ورزند و یا یکی از دوستان ما را برنجانند و یا در دل نسبت به آنان کینه بپرورند، که از این سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد؛ مگر اینکه از نیت خود بازگردند و اگر از این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود اما اگر همچنان باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت(ع) بی‌بهره خواهند بود و من از این لغزشها به خدا پناه می‌برم. (اختصاص، شیخ مفید، صفحه 241)
شرحی بر برخی مضامین بلند حدیث
1. بستن راه دل بر شیطان: یکی از مهم‌ترین مشکلات بشر و ریشه بسیاری از اختلافات در دین و دنیا و عامل هبوط و سقوط بشریت، ابلیس و وسوسه های اوست. خداوند در آیات بسیاری بیان کرده است که ابلیس این شیطان رانده شده از پیشگاه خداوند سوگند خورده است جز بندگان مخلص خداوند که بیرون از دسترس تصرف شیطانی هستند، همه بشر را گمراه کرده و به دوزخ گرفتار کند. (حجر، آیات 39 و 40؛ ص، آیات 82 و 83)
شیطان هر چند که از نظر حیله‌گری دارای ضعف است (نساء، آیه 76)، اما به سبب دو عامل می‌تواند به مقاصد خویش برسد. عامل نخست، بستری است که در ذات انسان به عنوان هواهای نفسانی وجود دارد؛ ابلیس و شیاطین پیرو مکتبش، با بهره‌گیری از این نقطه ضعف انسانی امکان آن را می‌یابند تا به مقاصد شوم و پلید خویش در گمراه کردن انسان برسند و او را به سقوط بکشانند و از خداوند و صراط مستقیم عبودیت که هدف و فلسفه آفرینش انسان و جن است دور سازند. (ذاریات، آیه 5) بسیاری از مردم به جای پیروی از عقل، از شهوت و غضب پیروی می‌کنند و این‌گونه است که هواهای نفسانی را معبود خویش قرار می‌دهند، هر چند ممکن است از اهل بصیرت و بینایی و از عالمان برجسته باشند. (اعراف، آیه 176؛ کهف، آیه 28؛ طه، آیه 15؛ فرقان، آیه 43؛ جاثیه، آیه 23) اصولا براساس آموزه‌های قرآنی چنانکه حضرت یوسف(ع) بیان می‌کند، نفس بسیار امرکننده به بدی و زشتی‌ به جای خوبی و زیبایی است. (یوسف، آیه 53)
عامل دومی که به ابلیس و شیاطین جنی کمک می‌کند، نهان بودن آنان از چشم انسان‌هاست؛ زیرا جنیان که از عصاره آتش هستند، دارای جسمی بسیار لطیفند که امکان دیدن آنان نیست. آنان ما را می‌بینند ولی ما آنان را نمی‌بینیم (اعراف، آیه 27)؛ البته این بدان معنا نیست که آنها از امور غیبی از جمله غیب درون و نیات باطنی ما خبر داشته باشند و گرنه از مرگ حضرت سلیمان(ع) آگاه می‌شدند در حالی که نشدند (سباء، آیه 14)؛ این شیاطین تنها از راه نشانه‌های ظاهری می‌توانند به باطن و نیات درونی ما آگاه شوند و علم غیب نمی‌دانند.
به هر حال، ابلیس و شیاطین هر چند که دارای  موقعیت برتری از یک جهت هستند، ولی انسان‌ها از موقعیت‌هایی برخوردارند که ابلیس و شیاطین در اختیار ندارند؛ از این رو می‌توانند با تلاش‌ها و کمین‌های شیطانی مقابله کنند؛ اما اگر اجازه دهند تا ابلیس به درون دلشان راه یابد، دیگر خود این انسان است که خویشتن را تحت ولایت شیطان درآورده و زمام امورش را به او سپرده است. در این حالت این ابلیس و شیطان است که افکار و اعمال فرد را مهار و مدیریت می‌کند و شخص، بازیچه‌ای در دست شیطان  و عامل او می‌شود. این همان چیزی است که خداوند به عنوان اولیای شیطان از آن یاد کرده و در برخی از موارد، چون شخص انسانی و یا حتی جنی، ایمان خود را از دست داده و شیطانی شده و هویت شیطان را پیدا کرده است، به عنوان شیاطین‌ انس و جن از آنان یاد می‌کند. (ناس، آیات 5 و 6؛ نساء، آیه 76)
2- صداقت در گفتار: بی‌گمان کلید بسیاری از گناهان، دروغ و عدم صداقت در گفتار است. امام حسن عسگری(ع) می‌فرماید: جعلت الخبائث کلها فی‌بیت و جعل مفتاحها الکذب؛ تمام زشتی‌ها در اتاقی قرار داده شده و کلید آن، دروغ است. (بحارالانوار، ج 72، ص 262)
در روایت است که شخصی به حضور پیامبر اکرم(ص) رسید و عرض کرد: من بیشتر گناهان را مرتکب می‌شوم، ولی تصمیم گرفته‌ام که خود را اصلاح کنم، ولی نمی‌دانم چگونه؟ حضرت فرمود: راست بگو و دروغ نگو و هر گناهی که می‌خواهی، انجام بده. او در محضر پیامبر تعهد کرد که هرگز دروغ نگوید.
پس از مدت کوتاهی، شیطان او را وسوسه کرد تا کار خلافی انجام دهد. بی درنگ به فکر فرو رفت که اگر من مرتکب چنین عملی شوم و فردا رسول خدا (ص) از من در این باره بپرسد، چه بگویم. اگر راست بگویم، حد بر من جاری می‌کند و اگر دروغ بگویم، که خلاف تعهد است. به همین ترتیب، هر گاه می‌خواست مرتکب گناهی شود، قدری اندیشه می‌کرد و به این ترتیب، ترک دروغ سبب شد دیگر گناهان را نیز ترک کند.(امالی، ص 419)
در آیات و روایات نخستین شرط سلامت نفسانی، صداقت دانسته شده است. خداوند دروغ را دشمن می‌دارد و آن را جزو گناهان کبیره قرار داده و وعده دوزخ به دروغگو داده است. پیامبر (ص) دروغ را به هر شکلی نادرست و باطل می‌داند حتی اگر برای شادی و سرور دیگران باشد. ایشان می‌فرماید: ویل للذی یحدث فکذب لیضحک به القوم ویل له، ویل له؛ وای بر کسی که کلام دروغی را نقل کند تا دیگران بخندند. وای بر او، وای بر او (بحارالانوار، ج 74، ص 88)
3. ادای امانت: در آیات و روایات بر ادای امانت و ترک خیانت، بسیار تاکید شده است. خداوند در آیه 58  سوره نساء و آیه 27 سوره انفال، فرمان می‌دهد که امانت را چنان‌که تحویل گرفته‌اید ادا کرده و به صاحبان آن برگردانید و خیانت در امانت نکنید. خیانت در امانت نسبت به هر کسی چه مومن و چه کافر یا فاجر و فاسق و سالم، جایز نیست و برخلاف روش یهودیان که خیانت به دیگر امت‌ها را روا می‌دانند، خداوند این رویه را باطل و بر خلاف حکم شرع می‌داند.
امیر مومنان (ع)- فرمود:« سوگند می‌خورم که لحضه‌ای قبل از وفات پیامبر (ص) سه بار از او شنیدم که فرمود: یا اباالحسن! ادالامانه الی البر و الفاجر فیما قل و جل حتی فی الخیط و المخیط؛ ای علی! امانت را به نیکوکار و بدکار پس بده، کم باشد یا زیاد، حتی نخ و سوزن.» (بحارالانوار، ج 77، ص 275)
همچنین آن حضرت (ع) در یکی از وصیتهایش فرمود: «ادوا الامانات ولو الی قتله الانبیاء؛ امانتها را رد کنید، گرچه به قاتلان پیامبران باشد.» (تحف، العقول، ص 74)
نیز می‌فرماید: لیس منا من خان مسلما فی اهله و ماله؛ آنکه به ناموس و مال مسلمانی خیانت کند، از ما نیست.(بحارالانوار، ج 75، ص 172)
امیرمومنان علی (ع) نیز فرموده است: «شر الناس من لا یعتقد الامانه و لا یجتنب الخیانه؛ بدترین مردم کسی است که به امانت معتقد نباشد و از خیانت پرهیز نکند.» (شرح غرر الحکم، ج 4، ص 175)
اصولا از ویژگی‌های هر مومنی، وفای به عهد (مومنون، آیه 8) و ادای امانت و ترک خیانت است. (انفال، آیه 27) در برخی از روایات آمده که علی (ع) فرمود: راس الاسلام الامانه؛ سر اسلام، امانتداری است. (شرح غرر الحکم، ج 4، ص 47)
4. سکوت پر معنا: اگر سخن گفتن نقره وسیم باشد، سکوت، طلای ناب است؛ زیرا در سخن گفتن بویژه پر گویی ممکن است خلاف گویی رخ دهد و فرد، سخنی را به سهو و یا عمد بگوید که موجب رنجش دیگران شود. البته هر سکوتی خوب نیست، بلکه سکوتی پسندیده است که انسان به جای خیال‌بافی به اذکار و اوراد و یا به تفکر و تدبر و تعقل بپردازد. اصولا انسان نمی‌تواند ساکت باشد، زیرا ذهن و قلب او همواره درگیر است، پس باید آن را به‌گونه‌ای ترتیب کند که اگر تفکر و تعقل نمی‌کند و با پرسش و پاسخ‌های درونی به حل و فصل امور نمی‌پردازد و در هستی و آیات الهی تفکر و تدبر نمی‌کند، لااقل به ذکر و وردگویی بپردازد نه آنکه با دیگران بنشیند و هم سخن شود و یا به لغو و لهو بپردازد و یا در آینه خیال و اوهام خود به گردش باطل و موهوم برود.
در زمینه تاثیر سکوت در تعمیق تفکر و استواری عقل، از رسول‌خدا (ص) نقل شده است که فرمود: اذا رایتم المومن صموتا فادنوا منه فانه یلقی الحکمه و المومن قلیل الکلام کثیرالعمل والمنافق کثیر الکلام، قلیل العمل؛ هرگاه مومنی را بسیار ساکت یافتید به او نزدیک شوید، زیرا در حالت سکوت، بر قلب مومن حکمت جاری می‌شود. مومن، کم‌گو و پر عمل است اما منافق، پرگو و کم عمل است. (مستدرک الوسایل، محدث نوری، ج 9، ص 18)
امام موسی کاظم (ع) نیز فرموده است: اکثر صمتک یتوفر فکرک و یستنر قلبک و یسلم الناس من یدک؛ بسیار خاموشی برگزین تا فکرت زیاد شود و عقلت نورانی گردد و مردم از دست (و زبان) تو سالم بمانند!. ( غرر الحکم، ج 3، ص 10، حدیث 3725)
در روایات اسلامی صمت به عنوان نشانه‌های مومن معرفی شده؛ چرا که آغاز عبادت با صمت و سکوت همراه است؛ و با سکوت این امر فراهم می‌اید که انسان به تفکر بپردازد یا به ذکر الهی اقدام کند و عبادت خداوندگار نماید.
امام علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) درباره فواید سکوت می‌فرماید: من علامات الفقه الحکم و العلم و الصمت ان الصمت باب من ابوب الحکمته، ان الصمت یکسب المحبه انه دلیل علی کل خیر؛ از نشانه‌های فهم عمیق و درست، بردباری، دانش و سکوت است دری از درهای حکمت است. سکوت محبت می‌آورد و راهنمای هر خیری است.( اصول کافی، ج 2، ص 113، باب الصمت و حفظ اللسان، حدیث 1)
امام صادق (ع) نیز درباره فواید سکوت می‌فرماید: لایزال العبد المومن یکتب محسنا مادام ساکتا فاذا تکلم متب محسنا او مسیئا؛ بنده مومن مادام که خاموش است جزء نیکان شمرده می‌شود، پس هرگاه زبان بگشاید، یا نیکوکار است یا بدکار.(اصول کافی،ج 2، ص 116، باب الصمت و حفظ اللسان، حدیث 21)
5. ترک جدال بی‌فایده: در آیات قرآنی از جدال جز به جدال احسن و مجادله به روش نیک نهی شده است.(نحل، آیه 125) جدال احسن که با هدف تعلیم و بیان حقیقت صورت می‌گیرد با استفاده از معقولات مقبول در نزد مخاطب است. اما روش‌های دیگر جدال جز زیان برای دو طرف چیزی دربر ندارد. از این رو امام رضا(ع) در سفارش خویش به شیعیان می‌فرماید که از درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده پرهیز کنند.
6. صله‌رحم: رفت و آمد با دیدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم بویژه میان خویشان و نیز برادران ایمانی امری است که امام رضا (ع) بر اساس آموزه‌های قرآنی به آن دعوت می‌کند؛ چرا که این کار باعث تقریب به خدا و اهل بیت عصمت (ع) و دیگر اولیای الهی می‌شود. و موجب طول عمر شخص و افزایش روزی می‌گردد.
بهترین صله‌رحم همان زیارت قریب و بعید چهارده معصوم (ع) است که خداوند فرمان به آن داده و از قطع آن نهی کرده است.(بقره، آیه 27، رعد، آیه 25؛ و روایات تفسیری) و یکی از راه‌های صله‌رحم صلوات فرستادن و اظهار دوستی و محبت به اهل بیت (ع) و اطاعت از آنان است.(آل عمران، آیات 31 و 32؛ احزاب، آیه 33)
7. نیکی و بخشش: امام رضا (ع) در سفارش خویش به شیعیان می‌فرماید: به دوستان ما توجه  ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد بخشایش قرار داده و بدکاران آنان را جز اهل شرک و آزار رسان به مومنان و کینه ورزان می‌بخشد. به نظر می‌رسد که جز این سه امر خیر همه امور قابل بخشش و عفو است و انسان می‌بایست احسان را در این امر تمام کند، چرا که یکی از مصادیق احسان به دیگری همان عفو و بخشش از گناهان است. البته اگر انسان یک‌گام فراتر رود و افزون بر احسان به‌مقام اکرام وارد شود و پس از عفو و بخشش، بذل و اکرام و مساعدتی مالی و معنوی و مانند آن داشته باشد، بسیار به ایمان نزدیک‌تر خواهد بود.
8. ترک شرک: براساس آموزه‌های قرآنی شرک، ظلم بزرگی است که بخشیده نمی‌شود. انسان‌ها باید از هرگونه شرک خود را برهانند. متاسفانه بسیاری از مسلمانان دچار نوعی شرک  خفی هستند که باید از آن اجتناب شود.(لقمان، آیه 13)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۳۳
غلامعلی محمودی

اصول معاشرت با مردم در نگرش پیامبر(ص)

شنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۲ ق.ظ
اخلاق نیک اجتماعی، مظهر انسان خوب و مؤمن است. بنابراین اگر بخواهیم درباره اسلام و ایمان کسی قضاوت کنیم می‌بایست به رفتار و اخلاق اجتماعی او بنگریم. چنین شخصی هر چه در معاشرت با مردم اهل احسان و اکرام بیشتر و بهتر باشد، می‌توان درجه اسلام و ایمانش را برتر دانست. نویسنده بر همین اساس با مراجعه به آموزه‌های اخلاقی پیامبر(ص) به تبیین نمونه‌هائی از برترین اصول و قواعد اخلاقی پرداخته است.

خسرو امینی

اتمام مکارم اخلاقی، فلسفه بعثت پیامبر(ص)
پیامبر(ص) در عبارتی کوتاه و زیبا درباره فلسفه و هدف بعثت خویش می‌فرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ جز برای اتمام مکارم اخلاق برانگیخته نشده‌ام. (بحارالانوار، ج، 16 ص 210؛ کنزالعمال، ج 13، ص 151، ح 36472) بر پایه این حدیث، پیامبر(ص) نه تنها برای محاسن اخلاق، بلکه مکارم اخلاق مأموریت دارد و در مکارم اخلاق نیز مأموریت دارد تا آن را به اتمام برساند. این به معنای اوج‌گیری بشر تا منتهای سیر اخلاقی است که پیامبر(ص) با دو قسم هدایت انجام می‌دهد که گاه از باب ارائه طریق و نشانی دادن است و گاه با ایصال الی‌المطلوب و دستگیری و بردن شخص به سمت مطلوب است؛ یعنی نه تنها نشانی می‌دهد بلکه همراه می‌شود تا به عنوان راه بلد و راهنما باشد و شخص احیاناً در مسیر گم و گمراه نشود.
خداوند درباره مأموریت عملی پیامبر(ص) در حوزه «هدایت ایصالی» فراتر از «هدایت ارائه» و نشان دادن می‌فرماید: هوالذی بعث فی‌الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمهًْ و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین؛ اوست آن کس که در میان بی‌سوادان فرستاده‌ای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد و آنان قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکار بودند (جمعه، آیه 2؛ و نیز نگاه کنید: بقره، آیه 129؛ آل عمران، آیه 164)
پس پیامبر (ص) مأموریت یافته که مردمان را تزکیه کرده و پاک گرداند و افزون بر نشان دادن راه، دستگیر آنان باشد و ناپاکی‌ها و پلیدی‌ها و نواقص و عیوب را از آنان بزداید و کمالات را در وجودشان جاری و ساری گرداند. لذا ایشان باید مکارم اخلاقی را که اوج رفتار نیک اخلاقی است در وجود پیروان جاری سازد و آنان را به تمامیت برساند.
مراتب سه‌گانه اخلاقی
به سخن دیگر، از مراتب سه‌گانه اخلاقی، رساندن آنان به مرتبه سوم، مأموریت پیامبر(ص) از سوی خداوند تبارک و تعالی است. توضیح اینکه اخلاق انسانی بر مدار سه‌گانه عدالت و احسان و اکرام می‌گردد.کمترین درجه رفتار نیک اخلاقی حرکت در مدار عدالت است که اصولی چون مقابله به مثل از آن قسم است. درجه متوسط و میانه آن، احسان کردن است که نه تنها شخص مقابله به مثل نمی‌کند، بلکه مثلاً از خطا و اشتباه فرد در می‌گذرد و او را مجازات نمی‌کند؛ و درجه نهایی اخلاق آن است که نه تنها عفو و گذشت دارد، بلکه به جای بدی، حتی خوبی می‌کند و خدمتی نیک را نیز برای خطاکار انجام می‌دهد تا مشوقی برای کارهای خوب باشد. این روش همچنین، روش تشویق عملی دیگران به اعمال صالح است.
بر اساس آیات قرآنی و حدیثی که خود پیامبر (ص) بیان کرده، آن حضرت (ص) مأموریت دارد فراتر از احسان کردن، مردم را به اکرام کردن سوق دهد و کار را در حوزه اخلاق نیک به اتمام برساند و آنان را با دستگیری خویش تزکیه نماید و جان و روح آنان را با علم ملکوتی و نور قرآنی جلا داده و کمالات را در جانشان روان سازد.
پیامبر (ص) به عنوان اسوه حسنه (احزاب، آیه 21) خودش در اوج اخلاق یعنی در مرتبه مکارم اخلاقی است. آن حضرت (ص) همه خلق نیک را در اوج آن داراست و عظمت خلق پیامبر اعظم (ص) نیز مورد تایید خداوند در آیات بسیاری از جمله آیه 4 سوره قلم است (انک لعلی خلق عظیم) امام صادق (ع) در خصوص آن حضرت (ص) می‌فرماید: ان الله تبارک و تعالی خص رسول‌الله (ص) بمکارم الاخلاق فامتحنوا أنفسکم؛ خداوند تبارک و تعالی رسول‌الله را به مکارم اخلاقی مختص گردانیده است؛ پس شما نیز روان خودتان را امتحان کنید. (بحارالانوار، ج 66، ص 368، باب 38)
در محضر اسوه حسنه الهی
پیامبر (ص) دارای همه صفات کمالی الهی است و همان طوری که خداوند خود را به کریم و عظیم ستوده است، پیامبرش را نیز به این دو خلق و صفت مدح کرده است. چه اینکه او را اسوه حسنه معرفی کرده و از انسانها خواسته تا برای رسیدن به صفات الهی از پیامبر پیروی محبانه داشته باشند. (آل‌عمران، آیات 31 و 32)
آن حضرت (ص) تلاش کرد تا افزون بر هدایت ارائه، هدایت ایصالی داشته باشد. البته این امر اختصاص به زمان حضورش نداشته و ندارد، زیرا بر اساس آموزه‌های قرآنی شهیدان که در مرتبه‌ای بسیار پایین‌تر از آن حضرت (ص) قرار دارند، زنده هستند و این زنده بودن همانند زنده بودن دیگران در عالم برزخ نیست، بلکه حیات و زندگی همراه با قدرت حضور در نشئات و عوالم دیگر است.
آن حضرت (ص) نه تنها سخنان ما را می‌شنود، بلکه ما و اعمال ما را می‌بیند تا در دادگاه عدل الهی در قیامت به عنوان شاهد شهادت دهد. خداوند در این باره می‌فرماید: و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله والمؤمنون وستردون الی عالم الغیب والشهاده فینبئکم بما کنتم تعملون؛ و بگو: «هر کاری می‌خواهید، بکنید، که به تحقیق خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما می‌نگرند، و به تحقیق به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانیده می‌شوید، پس شما را به آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهد کرد.» (توبه، آیه 105)
«سین» در آیه (سیری) به معنای تسویف و تأخیر نیست، بلکه سین تحقیق است؛ زیرا خداوند بعدا نمی‌بیند بلکه در همان حال که شخص کاری را انجام می‌دهد می‌بیند. همچنین پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) یعنی همان مؤمنان انتخابی و انصابی خدا، نیز همین حالا می‌بینند. البته همین معنا در آیه 94 سوره توبه بدون نام مؤمنان آمده است.
به هر حال، انسان‌ها در محضر خدا و پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) کارهای خود را انجام می‌دهند و آنان همه را می‌بینند و می‌دانند و در قیامت گواهی می‌دهند. همچنین آنان به سبب همین حضور در همه عوالم و نشئات همچنانکه دستگیر افراد زمان حضور جسمی خود در دنیا بودند، اکنون نیز دستگیر کسانی هستند که به ایشان توسل می‌جویند تا به عنوان وسیله و اسباب کمالی، آنان را به کمال برسانند.
پس پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع)، تنها اسوه حسنه نیستند بلکه فراتر از آن، اسباب توسل الهی هستند و انسان‌ها می‌بایست به آنها توسل جویند.
از سوی دیگر خداوند پیامبر (ص) را مأمور تزکیه نفوس بشر قرار داده است و این تزکیه با مرگ جسمی ایشان و رحلت آن بزرگوار تمام نمی‌شود، بلکه ادامه می‌یابد. بر همین اساس می‌بایست همچنان به تزکیه نفوس بشری ادامه دهد.
البته آن حضرت به اشکال گوناگون این کارها را انجام می‌دهد. یکی از این راه‌ها بیان حقایق در قالب سنت و سیره است که به برخی از آن حقایق که متضمن برخی اصول اخلاق اجتماعی است اشاره می‌شود.
1- صداقت، امانت و وفا: از مهم‌ترین اصول اخلاق اجتماعی، صداقت و امانت و وفا است؛ زیرا جامعه بر اساس این اصول است که می‌تواند در مسیر دیگر هنجارها گام بردارد و به امنیت و آرامش و آسایش برسد. این اصول اخلاقی همان اصولی است که عدالت اقتضا می‌کند. اگر این اصول مبتنی بر عدالت اخلاقی مراعات نشود، جامعه دچار از هم‌گسیختگی و اضمحلال می‌شود زیرا این امور است که اعتماد میان افراد جامعه را موجب شده و اجازه می‌دهد تا افراد در کنار هم زندگی کنند و به تعاون و همکاری بپردازند و به یکدیگر کمک و یاری رسانند و نیازهای هم را برطرف کنند. از نظر پیامبر (ص) اخلاق، مظهر ایمان و اسلام است، چنانکه در آیات و روایات بسیاری به آن اشاره شده است. اگر کسی اصول اخلاقی مبتنی بر عدالت را رعایت نکند در حقیقت ابتدایی‌ترین اصول انسانی و اسلامی را مراعات نکرده است. و چنین شخصی را نباید انسان دانست. چه رسد که او را مسلمان به‌شمار آورد بر همین اساس، پیامبر (ص) با ارائه معیاری به مردم می‌فهماند که برای شناخت مسلمان از منافق باید به اصول رفتاری او توجه کرد؛ پس اگر اهل صداقت و امانت و وفا باشد، انسان مسلمانی است وگرنه باید او را منافق و بیرون از اصول اخلاق انسانی و اسلامی دانست. ایشان می‌فرماید: 1- آیه المنافق ثلاث: اذا حدث کذب و اذا وعد اخلف و اذا اوتمن خان؛ نشان منافق سه چیز است: 1- سخن به دروغ بگوید. 2- از وعده تخلف کند. 3- در امانت خیانت نماید. (صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح 89)
2. سازگاری: یکی از اصول اخلاق اجتماعی ناسازگاری است یک اجتماع از افرادی تشکیل می‌شود که از نظر عقاید و اخلاق به هم نزدیک باشند و شیوه مشترکی در رسیدن به اهداف و مقاصد اجتماعی درپیش گیرند. از آنجایی که اجتماعات بزرگ با اجتماعات کوچک‌تری چون خانواده و دوستان شکل می‌گیرد و توسعه و گسترش می‌یابد، هر چه وفاق و سازگاری میان افراد خانواده و سپس دوستان بیشتر باشد، به همان میزان، اجتماع بزرگ‌تر بر وفاق و سازگاری بیشتر است. در مقابل هر گونه شقاق و اختلاف میان این گروه‌ها به معنای شقاق اجتماعی و افزایش و شدت اختلاف اجتماعی خواهد بود.
پیامبر(ص) بر همین اساس، بر وفاق میان یاران و دوستان تاکید دارد؛ زیرا فرجام آن، اجتماعی سازگارتر است که دست تعاون و همکاری به یکدیگر می‌دهند و دستگیر و یار و یاور هم خواهند بود. پیامبر(ص) می‌فرماید: خیر الاصحاب من قل شقاقه و کثر وفاقه؛ بهترین یاران کسی است که ناسازگاری‌اش اندک و سازگاری‌اش بسیار باشد (تنبیه الخواطر، ج 2، ص 123)
3. آبروداری: از دیگر اصول اخلاق اجتماعی آبروداری است. انسان در زندگی خود به سه اصل جان و مال و عرض توجه فراوان دارد و برای آن هزینه بسیاری می‌کند. حفاظت از عرض و آبرو در میان انسان‌ها چنان است که حاضرند مال وجان خویش را در راه آن فدا کنند.
بنابراین، لازم است که در معاشرت و رفتار اجتماعی، به اصل عرض و آبروداری توجه ویژه‌ای مبذول شود و از هرگونه هتک حرمت و دریدگی جلوگیری و پرهیز شود. پیامبر(ص) برای تشویق مردم به این امر و حفاظت از عرض و آبروی دیگران می‌فرماید: من رد عن عرضه اخیه المسلم وجبت له الجنه البته؛ هرکس آبروی مومنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود. (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)
4. عدالت‌گرایی و پرهیز از ظلم: نخستین اصل اجتماعی، باید عدالت باشد؛ بنابراین ظلم اجتماعی بدترین رفتاری است که از یک انسان سر می‌زند. اگر عدالت رعایت شود می‌توان امید داشت که اصول دیگر چون صداقت و امانت و وفا و مانند آنها رعایت می‌شود. اگر چیزی در جای مناسب خود قرار گیرد عدالت تحقق می‌یابد و صاحب هر حقی به حق خود می‌رسد. اما اگر این‌گونه رفتار نشود، ظلم و ستم صورت گرفته است. این بدان معناست که بیشتر اصول یا حتی همه اصول اخلاقی دیگر به شکلی به عدالت باز می‌گردد. بر این اساس باید همواره به عدالت‌گرایی و عدالت‌خواهی به عنوان اصول اساسی در روابط و اخلاق اجتماعی توجه شود. خداوند در آیاتی از جمله 25 سوره حدید بر قیام توده‌های مردم به عدالت به عنوان غایت بعثت پیامبران اشاره می‌کند. این بدان معناست که مهم‌ترین اصل اخلاقی می‌بایست در جامعه جهانی تحقق یابد تا زمینه برای احسان اخلاقی و در نهایت اکرام اخلاقی فراهم شود. با چنین شیوه‌ای می‌توان امید داشت ظلم و ستم از جامعه جهانی رخت خواهد بست. البته همان طوری که باید به عدالت دعوت کرد باید از ظلم و ستم پرهیز داد تا هیچ گرایشی در افراد انسانی نسبت به آن پدید نیاید. پیامبر(ص) با شیوه‌ها و شکل‌های گوناگون مردم را از ظلم و ستم پرهیز می‌دهد و مثلا می‌فرماید: اتق دعو‌اه المظلوم فانما یسال الله حقه و ان الله لن یضیع لذی حق حقه؛ از نفرین مظلوم بپرهیز زیرا وی با دعا حق خویش را از خدا می‌خواهد و خدا حق را از حق‌دار دریغ نمی‌دارد. (کنز العمال، ج 3، ص507، ح 7650) همچنین می‌فرماید: اتقوا دعوه المظلوم فانها تصعد الی السماء کأنها شراره؛ از نفرین مظلوم بترسید که چون شعله آتش بر آسمان می‌رود (کنز‌العمال، ج3، ص500، ح 7601) در جای دیگری می‌فرماید: اتقوا الحجر الحرام فی البنیان فانه اساس الخراب؛ از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهیزید که مایه ویرانی است. (کنز‌العمال، ج 15، ص 405، ح41575)
البته باید توجه داشت که دنیاخواهی انسان، عامل همه بی‌عدالتی‌ها و ظلم‌هاست. پیامبر(ص) می‌فرماید: اتقوا الدنیا فوالذی نفسی بیده انها لاسحر من هاروت و ماروت؛‌از دنیا بپرهیزید، قسم به آن کس که جان من در کف اوست که دنیا از هاروت و ماروت ساحرتر است. (کنزالعمال، ج3، ص182، ح6063) دنیادوستی، مردم را هلاک کرده و اقوام را نیست و نابود ساخته است. پیامبر(ص) ضمن هشداری می‌فرماید: ان الدینار و الدر هم اهلکا من کان قبلکم و هما مهلکاکم؛ همانا دینار و درهم، پیشینیان شما را به هلاکت رساند و همین دو نیز هلاک‌کننده شماست. (جهاد النفس، ص 247)
5. مراعات والدین: در آیات قرآنی بر احسان بلکه اکرام والدین تاکید شده است؛ یعنی پیش از آنکه چیزی بخواهند بی‌هیچ منتی به آنان اکرام کرد نه اینکه چیزی بخواهند و به آنان احسان روا شود. (بقره، آیه 83؛ نساء، آیه 36؛ انعام، آیه 151) پیامبر(ص) می‌فرماید: احب الاعمال الی‌الله الصلاه لوفتها ثم بر الوالدین ثم الجهاد فی سبیل‌الله؛ بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است، آنگاه نیکی به پدر و مادر، سپس جنگ در راه خدا. (کنز‌العمال، ج 7، ص 285، ح18897)
پس انسان باید با والدین چنان رفتار  کند که گرفتار خشم و غضب آنان نشود؛ چرا که موجب خشم و غضب الهی می‌شود و شکی نیست که خشم الهی زود گریبان شخص مغضوب علیه را خواهد گرفت. پیامبر(ص) در این باره هشدار می‌دهد و می‌فرماید: اثنان یعجلهما الله فی‌الدنیا البغی و عقوق الوالدین؛ دو چیز را خداوند در این جهان کیفر می‌دهد: تجاوز و تعدی، و عاق و نفرین پدر و مادر. (کنز‌العمال، ج 16، ص 462، ص 45458)
6. پرهیز از سوگند: مردم برای اینکه اعتماد دیگری را جلب کنند، سوگند می‌خورند. از نظر اسلام حتی سوگند راست جایز نیست چه رسد که سوگند دروغ خورده شود؛ (بقره، آیات 224 و 225) زیرا اعتماد اجتماعی که سرمایه هر جامعه است به وسیله سوگند دروغ از میان می‌رود. از همین رو پیامبر(ص) نسبت به این رفتار نابهنجار اجتماعی هشدار می‌دهد و می‌فرماید: اجرأکم علی قسم الجد اجرأکم علی النار؛ هر کس از شما درخوردن قسم جدیتر است به جهنم نزدیکتر است. (کنزالعمال، ج11، ص 7، ح30390)
7. اهتمام به ناتوانان: در آیات بسیاری از قرآن اهتمام به یتیم و مسکین و فقیر و دیگر مستضعفان مورد توجه و تاکید قرار گرفته است؛ زیرا وظیفه اجتماعی هر انسانی عنایت به این اقشار است که ناتوان از کارهای عادی و معمولی خویش هستند تا زمینه رشد همگی افراد جامعه فراهم آید. پیامبر(ص) می‌فرماید: احب الاعمال الی‌الله من أطعم مسکینا من جوع أو دفع عنه مغرما أوکشف عنه کربا؛ بهترین کارها در پیش خدا آن است که بینوایی را سیر کنند، یا قرض او را بپردازند یا زحمتی را از او دفع نمایند. (کنز‌العمال، ج 6، ص 342، ح 15958)
8- محافظت بر زبان: بسیاری از گناهان و مشکلات اجتماعی از زبان است. آفات زبان شامل دروغ و غیبت و تهمت و بهتان و مانند آنهاست. بسیاری از درگیری‌های اجتماعی و اختلافات، ریشه در گناهان زبانی دارد. از این رو حفظ زبان بهترین عمل اجتماعی است که محبوب خدا و پیامبرش (ص) است. آن حضرت (ص) می‌فرماید: احب الاعمال الی‌الله حفظ اللسان؛ بهترین کارها در پیش خدا نگهداری زبان است. (کنز‌العمال، ج3، ص 551، ح 7851)
9- انصاف در معاملات: افزون بر عدالت باید در معاملات، انصاف داشت و از منفعت به میزانی کم کرد که خریدار هم سود ببرد، یعنی کاری کنیم که نصف به فروشنده و نصف به خریدار برسد و هر دو راضی و خشنود شوند نه آنکه تمام سود را برای خود بخواهیم. این همان روش سهل و سمحه است که مورد تاکید پیامبر (ص)است. ایشان می‌فرماید: احب الله تعالی عبدا سمحا اذا باع و سمحا اذا اشتری و سمحا اذا قضی و سمحا اذا اقتضی؛ خداوند بنده‌ای را که به هنگام خرید و هنگام فروش و هنگام دریافت سهل بگیرد دوست دارد. (نهج‌الفصاحه، ص 15، ح 85) اگر کسی این گونه رفتار کند محبوب خداوند می‌شود، زیرا سودرسان به مردم است. پیامبر در جایی دیگر می‌فرماید: احب عبادالله الی‌الله أنفعهم ‌لعباده، محبوبترین بندگان در نزد خدا، کسانی هستند که به بندگان خدا سودمند باشند.
10- فرو بردن خشم: در رفتار اجتماعی، انسان‌ها گاه با حرکات و رفتارهایی مواجه می‌شوند که موجب خشم آنان می‌شود، خداوند در آیات قرآن تاکید می‌کند که خشم خود را بخورید. (آل‌عمران، آیه 134) پیامبر (ص) این رفتار را نشانه‌ای از دوراندیشی دانسته و فرموده است: احزم‌الناس أکظمهم ‌للغیظ؛ دوراندیش‌ترین مردم کسی است که خشم خود را بیشتر فرو خورد. (نهج‌الفصاحه، ص17، ح 95) خشم در برخی از افراد موجب می‌شود که از عدالت خارج شده و نه تنها فساد کنند بلکه افساد نمایند؛ زیرا به دیگران ضرر و زیانی جبران‌ناپذیر وارد می‌سازد. خشم قاضی و حاکم و مدیر و مانند آنها این گونه است. پیامبر (ص) می‌فرماید: اذا ابتلی احدکم بالقضاء بین المسلمین فلا یقض و هو غضبان ولیسو بینهم فی النظر و المجلس والاشاره؛ اگر یکی از شما به کار قضاوت میان مسلمانان دچار شود باید به هنگام غضب از قضاوت خودداری کند و میان ارباب دعوا در نگاه و نشستن و اشاره تفاوتی نگذارد. (کنز العمال، ج 6، ص 102، ح 15034)
11- انتخاب دوست با آزمون: هر کسی را دوست خود نگیرید بلکه با اشکال مختلف او را بیازمایید یکی از بهترین روش‌ها آن است که به دوستان دیگرش نگاه کنید؛ زیرا هر کسی با کسی رفت و آمد می‌کند که برای او مهم است و به عنوان اسوه مطرح است؛ کسی که موجب شگفتی او باشد دوست او می‌شود؛ پس اگر با بدان رفت و آمد دارد نشان می‌دهد که بدی برایش مهم و جالب است و اگر با خوبان است نشان می‌دهد که خوبی را دوست می‌دارد و برایش ارزشمند است. پیامبر (ص) می‌فرماید: اختبروا الناس بأخدانهم، فان الرجل یخادن من یعجبه، مردم را از معاشرانشان بشناسید، زیرا آدمی با کسی که او را به شگفتی می‌افکند دوستی و رفت و آمد می‌کند. (نهج‌الفصاحه، ص19، ح 106).
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۳ ، ۰۹:۴۲
غلامعلی محمودی

نگاهی به هجمه رسانه ای علیه جمهوری اسلامی ایران و سوالات تامل برانگیز :

1- آیا فقط در ایران مشکلات  وجود دارد ؟

2- چرا با بهره گیری از ابزار  رسانه ای به گونه ای  سوژه های ایران بزرگنمائی می گردد و برای  مخاطب  موضوع این گونه القاء می گردد که  آن سوی مرزهای ایران  بهشت برین است ؟!

 3- کسی منکر وجود مشکلات و کاستی ها در ایران نمی باشد بلکه انتظار این هست که  مشکلات آنگونه که وجود دارد  منعکس گردد نه  این که با تحلیل های  جهت دار مخاطب را در  مقابل انبوهی از مشکلات قرار  داده که هیچ نقطه مثبتی را در کارنامه نظام  نمی بیند .

4- تورم ، بیکاری و دیگر معضلات  اقتصادی  موضوعی است که گریبان حتی کشورهای برخوردار  را نیز گرفته است  آ مریکا و دیگر کشورهای صنعتی نیز ار این  معضل رنج می برند که حضور خیابانی مردم موید این ادعا می باشد ولی  چرا این موضوع در مورد  جمهوری اسلامی از گستره  قابل اعتنائی برخوردار می باشد ؟ 

5- آیا انعکاس مشکلات دیگر کشورها نیز  مانند ایران در دستور کار قرار می گیرد ؟

6- نقاط قوت و ضعف  در همه کشورها وجود دارد  چرا  نقاط ضعف ایران تبدیل به سیاه نمائی می شود ؟

7- آنچه که به اصطلاح ادبیات امریکائی نقض حقوق بشردرایران محسوب میشود مگردرکشورهای دیگرمطرح نیست ؟ 

8- آیا  آ نگونه که در مورد ایران  نسبت به پروژه هسته ای  و غیر  صلح آ میز  بودن  آ ن   بحث رسانه ای  می شود در مورد رژیم غاصب اسرائیل نیز  انعکاس اخبار  وجود دارد؟

9- موج جدید  ابهام زایی در باره  برنامه هسته ای ایران با کدام هدف در دستور کار قرار گرفته است ؟

10- چرا فراوانی و تمرکز اخبار در رسانه های  عمده جهان  جایگاه نخست را در مورد ایران به خودش اختصاص  داده است ؟

11- آ یا  آ نگونه که درایران  القاء  یاس  و نا امیدی می  گردد تحقیق میدانی  در مورد  کشورهای دیگر نیز  وجود دارد ؟

 

12- حقوق  بشر در  کشورهای دیگر  تاکنون به کرات  زیر پا نهاده شده است از جمله آ مریکا ؛ چرا در مورد  دولتهای همسو با  غرب به رغم  نقض گسترده حقوق شهروندان  در مورد  دفاع از آ نها  خبری رسانه ای نمی گردد ؟

 13- چرا به رغم  وجود دمکراسی در ایران  همواره هنگام انتخابات  اتهامات  گسترده در مورد  جمهوری اسلامی مطرح می گردد  در حالی که  در کشورهای  پیرامونی  ایران  رژیم های مستبد  و امیر نشین  هیچ گونه بهره ای از  رفتارهای دمکراتیک ندارند در مورد آ نها هیچگونه  ایرادی مطرح نمی شود .

 14- چرا عملکرد شورای نگهبان در آستانه انتخابات مخدوش جلوه داده می شود ؟

15- چرا مشارکت مثال زدنی  و گسترده  مردم ایران در  عرصه انتخابات را تقلب یا به معنای تغییر ارزیابی  می کنند ؟

 16- چرا بر اساس استاندارد  مولفه های دمکراسی در کشورهای غیر همسوی امریکا  پیروزی  احزاب  مخالف  واشنگتن  غیر قانونی اعلام می گردد ؟

 17- خروجی  آ نالیز  رسانه های بیگانه  مبین این موضوع می باشد که آنها  تلاش می کنند  نتیجه انتخابات  یازدهم را در تقابل با  دولت  دهم معرفی کنند این مهم با کدام هدف  صورت می پذیرد ؟

 18- در حالیکه مداخله  محور غربی عربی  در تحولات منطقه علنی و محرز می باشد  ولی  تلاش می گردد  تا ایران را عامل  تطویل  بحرانهای منطقه ای معرفی کنند .

19- چرا این همه هجمه علیه سپاه پاسداران به نهادی که  پاسدار  ارزشهای انقلاب می باشد ، وجود دارد ؟

 20- شیعه تاکنون کدام  مکتب را  تهدید نموده است  این همه بر  پروژه  شیعه هراسی تاکید  می گردد ؟

21- چرا تلاش می کنند همواره  بین ایران و دیگر کشورها به ویژه  جهان اسلام  جدائی و تضاد باشد ؟

22- و چرا وحدت شیعه و سنی را بزرگترین تهدید برای منافعشان ارزیابی  می کنند وبه همین دلیل  همواره  تلاش می کنند  تا این همگرائی اسلامی  مخدوش شود ؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۳ ، ۱۴:۲۹
غلامعلی محمودی

اهمیت دشمن‌شناسی از منظر امام علی(ع)

سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۱:۴۳ ب.ظ

اهمیت دشمن‌شناسی از منظر امام علی(ع)


ضخیم درگیری اسلام و کفر مسئله‌ای نیست که در حال حاضر نیاز به اثبات داشته باشد. بلکه آنچه نیاز به توجه و دقت دارد کنکاش پیرامون عوامل پیروزی یا شکست اسلام در این درگیری است. بنابراین درجنگ همه‌جانبه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی جاری در دنیای معاصر بین جبهه کفر و نفاق و ظلم از یک طرف و جبهه توحید و ولایت و عدالت از سوی دیگر یکی از مهم‌ترین مسائل بررسی عوامل پیروزی یا شکست در این درگیری تمدنی است. به نظر می رسد یکی از مسائلی که باید در این مبارزه نفس‌گیر همواره مدنظر داشت؛‌ این است که نمی‌توان- و نباید- با چشم بسته و بدون شناخت کافی از دشمن امید به موفقیتی در این مبارزه داشت. اهمیت دشمن‌شناسی نه با آغاز حکومت جمهوری اسلامی ایران بلکه از اولین روز تأسیس حکومت علوی و نبوی به دست خاتم‌المرسلین(ص) و امیر‌المومنین(ع) همواره خودنمایی کرده و خواهد کرد. این نوشته در پی آن است که با بررسی- ولو مختصر- کلمات مولای شهید شیعه(ع) درنگی در اهمیت مسئله شناخت دشمن داشته باشد.
باید گفت که یکی از اساسی‌ترین شرایط پیروزی نهائی هر انقلاب- و به تعبیر دقیق‌تر هر حرکت اجتماعی- شناخت دشمنان آن است. شناخت دشمن نه‌تنها شرط حصول و تداوم انقلاب، بلکه از مهم‌ترین علل تکامل فردی و اجتماعی انسانها و جوامع به شمار می رود. زیرا آدمی در مسیر تکاملی خود تا آنجا که دشمن را شناخته، می‌تواند دردفع آن بکوشد، و قطعا ضربه‌های فراوانی از دشمنان ناشناخته خورده و می‌خورد. هم از این روست که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: «الا و ان اعقل الناس عبدعرف ربه فاطاعه و عرف عدوه فعصاه»1 (آگاه باشید، عاقل‌ترین مردم کسی است که خدایش را بشناسد واز او پیروی کند و دشمنش را نیز بشناسد و آن‌گاه نافرمانیش نماید.) و فرمود: «مردم اگر به ده چیز شناخت پیدا کنند، سعادت دنیا و آخرتشان تأمین است... یکی از آن امور شناخت ابلیس و یاورانش می‌باشد.»2 روشن است که ابلیس و یاورانش همان اولیاء طاغوتی هستند که جبهه دشمنان حق و حقیقت و انسانیت را شکل داده‌اند. نیز علی(ع) در جای-جای کلمات نورانی خویش با تاکید دائمی بر ضرورت دشمن‌شناسی، پیروان خود را از مکرها و حیله‌های دشمن بر حذر داشته است.
به عنوان مثال این موارد تنها بخشی از خطابات نورانی ایشان به تاریخ مقاومت است که می‌فرمایند: «لا تستصغرن عدوا و ان ضعف»3 (هرگز دشمنی را کوچک مشمار، هرچند ضعیف باشد.) نیز در حکم منسوب به ایشان آمده است: «کن للعدو المکاتم اشد حذرا منک للعدو المبارز»4 (از دشمن پنهان بیشتر برحذر باش تا دشمن آشکار.) و فرمود: «آفه القوی استضعاف الخصم»5 (آفت قدرتمند ضعیف شمردن دشمن است.) و «اکبر الاعداء اخفاهم مکیده»6 (بزرگ‌ترین دشمنان کسانی‌اند که حیله خود را بیشتر پنهان دارند.) و «شر الأعداء ابعدهم غورا و اخفاهم مکیده»7 دقت در این نهیب‌های هشداردهنده امیر‌المومنین(ع) و دیگر گفتارهایی که در این باره از امامان معصوم(ع) وارد شده، نمایان‌گر این امر مهم است که یکی از اساسی‌ترین عوامل شکست، غفلت از دشمن است. مطلبی که می‌توان آن را از بررسی نهضتها و انقلابهای توحیدی انبیاءالهی(ع) و سیره امامان معصوم(ع) نیز به دست آورد. زیرا تمامی این بزرگ مردان آسمانی برای به وجودآوردن انقلاب در جامعه خود ابتدا به شناسایی چهره دشمن می‌پرداختند و آن گاه مبارزات علنی خود را آغاز می‌نمودند. علاوه بر اینکه بعد از آنکه اسلام واقعی از مسیر خود منحرف گشت و خلافت از خاندان پیامبر گرامی اسلام که وارثان بحق اسلام می‌باشند غصب شد- امری که اصلی‌ترین دلیلش جز غفلت از دشمن و نشناختن آن و حیله‌هایش نبود- از همان آغاز مهمترین روش حضرت علی(ع) و سایر ائمه هدی(ع) افشای دشمنی دشمنان و شناساندن چهره حقیقی دشمنان اسلام بوده است. تاریخ هرگز ملاقاتهای شبانه امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) با یاران پیامبر اسلام را برای افشای چهره غاصبان خلافت فراموش نمی‌کند. همان گونه که هرگز گفتار مستدل و منطقی اول مظلوم عالم(ع) و فریادهای برخاسته از دل او را که برای افشای چهره دشمنان انقلاب می‌فرمود از یاد نمی‌برد.
همین تمسک به دشمن‌شناسی علوی بود که در جریان انقلاب اسلامی کبیر ملت ایران به رهبری فرزند علی(ع) و زهرا(س) در حکم شاه کلید پیروزی جبهه مقاومت عمل کرد. استقامت و افشاگری حضرت روح الله(ع) و نمایاندن دشمن حقیقی به ملت ایران بود که باعث اتحاد ملی و همگانی شدن انقلاب و فروپاشی «جزیره ثبات» دنیای کفر در قلب دنیای اسلام شد. امروز نیز اهمیت بصیرت در شناخت دشمن اگر بیشتر از دیروز نباشد، یقینا کمتر نخواهد بود. دشمن‌شناسی هم در پیروزی هر انقلابی نقش اساسی دارد و هم در ادامه یافتن آن. تاکید همواره علی(ع) در دوران حکومت خود بر اینکه: «من نام لم ینم عنه»8 (آن کس که از دشمن غافل شود ضرورتا دشمن نیز از او غافل نخواهد شد) به خوبی ضرورت شناخت دشمن و پرهیز از غفلت از آن در حکومت ولایی را نشان می‌دهد. به بیان صریح تر انقلابی که زلزله‌ای عظیم در جهان کفر و نفاق به وجود آورده و با مهر پایان زدن بر دوران انزوای اسلام، فروغ امید در دل تمامی مستضعفان عالم پدیدار نموده است، دشمنان قسم خورده‌ای خواهد داشت که مترصد لحظه‌ای غفلت از سوی امام و امتند تا کاری ترین ضربات را به اسلام و مسلمین وارد آورند. دشمنانی که با بررسی ابعاد انقلاب اسلامی و واکاوی اینکه بامنافع چه گروه‌هایی تعارض داشته و نیز بررسی خطوط اصلی رفتار دشمنان انقلاب نبوی(ص) و حکومت علوی(ع)- که نمایانگر قواعد تاریخ درگیری حق و باطل است- به خوبی قابل ردیابی و شناسایی هستند. یقینا بهترین راه شناخت دشمنان اسلام در هر عصری بررسی ویژگی‌ها و صفات دشمنان انقلاب در این دو مقطع حساس از تاریخ اسلام می‌باشد. امری که با اثبات ضرورت دشمن‌شناسی مساله‌ای اغماض‌ناپذیر خواهد بود.
علی میثمی تهرانی

1- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 179.
2- شیخ عباس قمی، سفینه‌البحار و مدینه الحکم و الآثار، واژه عرف.
3- عبدالواحد تمیمی، غرر الحکم و دررالکلم، ح 333.
4- ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج 20، ص 311.
5- محمدرضا حکیمی، الحیاه، ج 1، ص 126.
6- کاشف الغطا، مستدرک نهج‌البلاغه، ص157.
7- عبدالواحد تمیمی، غررالحکم و دررالکلم، ح 5781
8.سیدرضی، نهج‌البلاغه، نامه 62.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۳ ، ۱۳:۴۳
غلامعلی محمودی