قلمستان اندیشه

موضوعات دینی، علمی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی

قلمستان اندیشه

موضوعات دینی، علمی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی

موضوعات، دینی، علمی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی طرح و توضیح داده می شود.

بسم الله الرحمن الرحیم


ستایش مخصوص خداوندى است که نخستین وجود بوده پس چیزى قبل از او نبوده‏ آخرین وجود است،پس چیزى بعد از او نخواهد بود(ازلى و ابدى است)،آنچنان آشکاراست که از او آشکارتر چیزى نیست و آنچنان مخفى است که چیزى از او مخفى‏ تر نتوان یافت.(خطبه 96 نهج البلاغه)

ستایش مخصوص خداوندى است که ستایشگران از مدحش عاجزند و حسابگران‏ زبردست نعمتهایش را احصاء نتوانند کرد،و کوشش کنندگان هر چند خویش را خسته‏ کنند حقش را ادا نتوانند نمود،هم او است که افکار بلند ژرف اندیش،کُنه ذاتش رادرک نکنند.و غواصان دریاى علوم و دانشها،دستشان را از پى بردن به کمال هستیش‏ کوتاه گردد،یعنى آنکس که براى صفاتش حدى نیست و اوصاف کمالش را توصیف‏ نتوان کرد،و براى ذاتش وقتى معین،و سرآمدى مشخص نتوان تعیین نمود،مخلوقات‏ را با قدرتش آفرید،بادها را با رحمتش به حرکت آورد،و اضطراب و لرزش زمین‏ را به وسیله کوهها،آرامش بخشید.(خطبه 1 نهج البلاغه)

ستایش مخصوص تو است‏ بر آنچه میگیرى و بر آنچه عطا میکنى،و بر بهبودى‏ و عافیتى که میدهى و بر آزمایشی که می نمائى و کل ستایشى که رضایت‏ بخشترین حمدها برایت و محبوب‏ترین ستایشها به سویت و برترین‏ آنها نزد تو باشد.

ستایشى که تمام عوالم خلقت را پر سازد و تا آنجا که اراده کنى برسد،حمدى که‏ از تو دور و در پیشگاهت قصورى نداشته باشد.

ستایشى که عددش پایان نپذیرد و در پهنه‏ ى زمان فنا در آن راه نیابد ما کُنه عظمت‏ تو را درک نمیکنیم.

تنها این را مى‏دانیم که تو زنده و قائم به ذات خود هستى و دیگران قائم به تواند!

هیچگاه خواب سبک و سنگینى تو را فرا نخواهد گرفت(و از حال بندگانت غافل نمی شوى) شعاع نگاه ها به تو نمیرسد و بینائى تو را درک نخواهد کرد.ولى تو چشم ها را مشاهده می کنى واعمال و کردار را احصا می نمائى و زمام همگان در اختیار تو است اما آنچه از مخلوقاتت‏ مشاهده می کنى و بدنبال آن از قدرتت در شگفتى فرو می رویم و سلطنت عظیمت را توصیف‏ می کنیم،در برابر آنچه از ما پنهان است و چشمانمان از دیدن آنها قاصر و اندیشه و افکارما در برابر درکشان زانو زده،و پرده‏ هاى غیب بین ما و آنها فاصله انداخته،بس عظیم تر است.

آنکس که قلبش را از همه چیز(جز یاد تو)خالى کند و فکرش را بکار اندازد تابداند چگونه عرش قدرتت را برقرار ساخته‏اى و مخلوق را آفریده‏اى و چگونه آسمانهاو کرات را در هوا معلق کرده،و زمینت را بر روى امواج آب گسترده‏ اى(بدون‏ تردید)دیده فهمش وا مانده شود،و عقلش مبهوت،شنوائیش حیران،و اندیشه‏ اش سر-گردان فرو ماند.(خطبه 160 نهج البلاغه)