پاسپورت گفت "من خیلی با کلاسم، تازه جنس‌ام هم از تو بهتر است"

شناسنامه گفت" به خاطر من است، اگر من نبودم تو کاغذ باطله‌ای بیش نبودی"

پاسپورت گفت "من پیش خارجی‌ها اعتبار دارم، اما تو را توی کشور خودمان هم ماهی یک‌بار کپی نمی‌کنند، تازه بعضی جاها کارآیی کارت‌ملی از تو بیشتر است"

شناسنامه گفت "فعلا که همین خارجی‌ها با تو دماغ‌شان را هم پاک نمی‌کنند"

پاسپورت گفت "من انگلیسی بلدم، خارج می‌روم بدون problem"

شناسنامه گفت "همین ترکی خودمان سگ‌اش شرف دارد به انگلیسی"

پاسپورت گفت "حامیان دولت پاسپورت دارند اما منتقدان، بی‌شناسنامه هستند"

شناسنامه گفت "پناه ببر به خدا از بستن دهان منتقدان"

پاسپورت گفت "هرکس برود خارج توی من می‌نویسند"

شناسنامه گفت "اما ازدواج، این زیباترین اتفاق زندگی را در من ثبت می‌کنند"

پاسپورت گفت "زیاد حرف بزنی می‌دهم آرمان بر علیه‌ات تیتر یک کار کند"

شناسنامه گفت "آرمان تو من هستم"

پاسپورت گفت "می‌دهم روحانی جر وا جرت کند، بی‌هویت!"

شناسنامه گفت "هویت تو من هستم"

پاسپورت گفت "تو از دلواپسان خودسری و من از حامیان خونسرد"

شناسنامه گفت "جوش نزن برای پوستت ضرر داره!"

پاسپورت گفت "داری زیاد حرف می‌زنی، باید به سخنگو بگویم تکذیب‌ات کند یا بدهم ابتکار بالکل ریشه‌ات را بزند، باطل‌ات کند"

شناسنامه گفت "تا کی می‌خواهی چشم به پاسپورت‌های شرق و غرب بدوزی؟ مگر نمی‌دانی کسی که عزت می‌دهد فقط خداست؟"

پاسپورت گفت "تا به حال از این زاویه نگاه نکرده بودم"

شناسنامه گفت " نگاه کن"

پاسپورت گفت " هوم... راست می‌گویی! از گفته‌هایم پشیمان و شرمنده‌ام، اصلا غلط کردم"

شناسنامه گفت "نفرمایید"

پاسپورت گفت " من را لحظاتی غرور قدرت غره کرد"

شناسنامه گفت "عیبی ندارد، تو هرچیزی هم که باشی از خود من هستی، هم‌جنس من هستی، خون من در رگ‌های تو جاری‌است"

پاسپورت گفت "بیا تا رگامو تو خونت بریزم" و آرام گریست...